بعد از انتخابات زمان زیادی فکر می کردم که چرا نتیجه این گونه رقم خورد، و از هر بعدی که به این مساله نزدیک می شدم و فکر می کردم، هر بار به این نتیجه می رسیدم که جامعه ما هنوز که هنوز است نتوانسته تا از لحاظ سیاسی صاحب شعوری گردد که در نتیجه وجود آن شعور و بینش در مردم، نتایج همه پرسی ها و انتخابات انجام گرفته در جامعه تا این اندازه غیر قابل پیش بینی نباشد.

علت آنکه احمدی نژاد رای آورد چه بود؟

مردمی که به او رای داده اند؟ یا مردمی که در انتخابات شرکت نکرده اند؟ و یا تقلب؟

آنچه که مسلم است این است که قطعا احمدی نژاد با گفتار و تبلیغاتش بهترین عملکرد را در جمع آوری رای از میان توده مردم داشت.

او توانست با استفاده از بازگویی نکاتی کلیدی رای بسیاری از مردم را به نفع خود برگرداند. او دقیقا به آن اهدافی نشانه رفت که می باید و با این هدف گیری توانست به بهترین شکلی از میان افکار متضاد رای جمع آوری نماید.
قرار دادن ۴ گروه معروف (دانشگاهیان در برابر روحانیت، عامه مردم در برابر حکومت، مذهبی های ناراضی از وضع جامعه در برابر غیر مذهبی ها و فقرا در برابر ثروتمندان) در مقابل مخالفانشان و کسب آرای همه آنها در حالیکه هیچ یک از آنها با هم همپوشانی فکری و عقیدتی ندارند، بهترین نشانه برای اثبات این سخن است.

اما چرا؟

چگونه این چهار گروه به او رای دادند در حالیکه با اندکی تفکر و بینش می توانستند متوجه گردند که خود به نوعی در آن سو ی معادله و در صف مخالفین قرار دارند.

برای مثال بسیاری از دانشگاهیان که به خاطر تبلیغ احمدی نژاد مبنی بر دارا بودن مقام استادی دانشگاه و ارجحیت یک فرد تحصیل کرده به فردی که دارای تحصیلات آکادمیک نیست به او رای داده اند، غافل از این نکته بوده اند که خود مخالف قسمتی دیگر از تبلیغات او مبنی بر برپایی حکومت و دولت اسلامی در این مرز و بوم هستند.
یا بسیاری از اقشار مذهبی که طرفدار اصلاح وضعیت فرهنگی و ظاهری جامعه بودند و به همین خاطر به او رای دادند به نوعی جزء طبقه ثروتنمدی قرار می گیرند که احمدی نژاد وعده مبارزه با آنها را داده بود.

بررسی همه جانبه علت اول از عللی که احمدی نژاد رییس جمهور همه ما شد آیا نتیجه ای جز تایید نبود شعور و بینش سیاسی در جامعه و عدم توانایی در تحلیل دقیق تر و عمیق تر مسایل سیاسی دارد؟

... ادامه دارد

احساس می کنم که مرا
از عمق جاده های مه آلود
یک آشنای دور صدا می زند
آهنگ آشنای صدای او
مثل صدای آمدن روز است.

قیصر امین پور

به سبک دوستان وبلاگ نویس:

یادداشت اول-
وبلاگ را محلی می دانم برای بیان اندیشه ها و احساساتم. می خواهم خودم را، باورهایم را و درونم را در آن به رشته تحریر در آورم. که سالها بعد اگر رجوعی باشد بتوانم تا گذشته ام را تحلیل کنم. همانطور که گاه و بی گاه به دو سال گذشته برگشته ام و خود را بازخوانی کرده ام.

یادداشت دوم-
عنوان وبلاگم را عوض کرده ام، و دوستانی را هم از فهرست پاک کرده ام. زیرا که در جستجوی زمان از دست رفته ای هستم که .... و وبلاگهای پاک شده هم مدتها است که به روز نشده اند و ....

یادداشت سوم-
سیاسی تر شده ام، بیشتر به دنبال پول هستم، شکسته تر و خسته تر شده ام، دیکتاتور تر شده ام، فرصت کمتری برای کتاب خواندن دارم، یک دنده تر شده ام، شدیدا دچار یاس از عامه مردم شده ام. محافظه کار تر و به نوعی راست تر شده ام. عملگرایی ام بیشتر شده است و ....

یادداشت چهارم-
غلام حسین کرباسچی را دوست دارم،‌ احساس می کنم مدیر واقعا عملگرایی است.


دفترچه نمودار!!!

نمی دانم چرا اما امروز در هنگام رانندگی یاد این دفترچه کذایی افتاده بودم.

خیلی جالب است.

راهنمایی و رانندگی جریمه خلافهای رانندگی منجر به حادثه مرگ را افزایش می دهد و رییس جمهور برای افزایش مهرورزی در جامعه با این مصوبه مخالفت می کند.

آقای رییس جمهور این کار چه معنا دارد؟

پیش روی من تا چشم یاری می کند دریاست
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا،‌دلم تنهاست.

- فریدون مشیری

هنوز وقتی بارون میاد، دلم .... شهره را دوست دارم